Wednesday, August 16, 2006

...

از تو خواب که بهم زنگ زدن مثل ِ دیوونه ها دارم دور ِ خودم می چرخم
یکی از دوستای ِ دانشگاهم به سادگی ِ آب خوردن مرد
یعنی مهم نبود که 10 روز دیگه عروسیشه ؟
پریروز که به خاطر ِ سر دردش رفته بود دکتر باید بهش مسکن می داد و می گفت چیزی نیست ؟ آره چیزی نبود فقط سکته ء مغزی کرد مرد
بغض داره خفم می کنه ...
عجب زندگی ِ احمقانه ای