Wednesday, January 04, 2006

چیزی که پایان نداره حماقته ...

کار ِ احمقانه ای انجام دادم ، خیلی احمقانه ، ....
مسلما تاوانش همین احساس ِ وحشتناکیه که الان دارم دلم می خواد به خودم بقبولونم که من این کار و نکردم ...واقعا تا حالا همچین حماقتی نکرده بودم یه لحظه حالم بهم خورد از خودم
درسته که مقصر بودی ولی من باز حق نداشتم این کار و بکنم ....
ولی بدون اینقدر کارت برام آزار دهنده بوده که نتیجش حماقت ِمن شد ....
آخه من برای ِ چی اون متن و می خواستم .... این و با خودت فکر کردی و تو برای ِچی دوست داری احساس ِ عذاب وجدان برام ایجاد کنی ؟ اینجوری عذاب ِ وجدان ِ خودت کم میشه ؟
متاسفم ... متاسفم ..چی کارکنم با این احساس ِ شرمندگی ....

1 Comments:

Blogger Z-factor said...

خب من كه نمي دونم چي كار كردي فقط ميتونم بگم بهترين راه براي جبران عملي ناخوب اينه كه چنان ازش درس بگيريم كه در تصميم گيري و عملكرد آينده مون بيشتر دقت كنيم. همين. عذاب وجدان گاهي خوبه ولي نه بيش از اندازه اش.

Post a Comment

<< Home