Friday, February 10, 2006

نگفتمت ؟...

نگفتمت مرو آنجا که آشنات منم ؟
در این سراب ِ فنا چشمه حیات منم ؟

و گر به خشم روی صد هزار سال زمن
به عاقبت به من آیی که منتهات منم

نگفتمت که به نقش جهان مشو راضی
که نقش بند سرا پرده رضات منم

نگفتمت که منم بحر و تو یکی ماهی
مرو به خشک که دریای ِ با صفات منم

نگفتمت که چو مرغان به سوی دام مرو
بیا که قوت ِ پرواز پرو پات منم

نگفتمت که تو را ره زنند و سرد کنند
که آتش و تبش و گرمی هوات منم

نگفتمت که صفتهای زشت بر تو نهند
که گم کنی که سر ِ چشمه صفات منم

نگفتمت که مگو کار بنده از چه جهت
نظام گیرد خلاق بی جهات منم

اگر چراغ دلی دانک راه خانه کجاست
و گر خدا صفتی دانک کدخدات منم !
مولوی

پ . ن : دیدم مولوی حرفم و محکم تر و قشنگ تر بهت می زنه

4 Comments:

Anonymous Anonymous said...

khob shayad ooon baba bekhad harfaye khoodeto beshnave shayad ehsas mikone male khodet ghasahngtare. aaataaa naaz be mamamanesh salam miresoone ;-)

Anonymous Anonymous said...

nak mokhaffafe inak, ya anak (angah) hast :)

Blogger hiddensense said...

ممنون که گفتین :)و سر زدین

Anonymous Anonymous said...

من بهش گفتم خیلی هم گفتم اما کو گوش شنوا!؟؟؟؟

Post a Comment

<< Home