Friday, May 12, 2006

برای اینکه ...

من همه ی حرفهایی که برام می گفتی رو،غزل ِ عاشقانه میشنیدم
راضیم نمی کرد منتظر ِ عاشقانه ترینش بودم
جزغزلهای تو چی میتونست فاصله رو کم کنه
چی میتونست سکوت و بشکنه
مگه همصدایی نمی خواستی ... داشتیم نزدیک می شدیم

4 Comments:

Anonymous Anonymous said...

بسیار لطیف و زیبا در عین غمدار بودنش.

Blogger Bingala said...

بعضی وقتها انتظار طولانی باعث خسته شدن طرف مقابل میشه. یه اشاره میتونه انگیزه رو تقویت کنه

Anonymous Anonymous said...

ببخش که کامنت نامربوط می‌ذارم؛ حوصله‌ی ايميل زدن ندارم!
درمورد برنامه‌ی خوندن برای ارشد پرسيده بودی، دو تا توصيه‌ی کلی به‌ت می‌کنم:
1- تا می‌تونی تست بزن؛ مخصوصا تست‌های سازمان سنجش، فرق چندانی نداره از چه کتابی، ولی ترجیحا خود کتاب‌های سنجش برای شروع خوبه. تو هرچقدر درسو فهميده باشی و باهش حال کرده باشی هیچ ارزشی نداره تا وقتی که بتونی ظرف کمتر از سه دقيقه به سولاتش پاسخ بدی.
2- اگر بتونی یک‌سری آزمون آزمايشی شرکت کنی تا به انگيزه‌ی اون‌ها هم که شده درس بخونی خيلی خوبه؛ من از پارسه استفاده کردم و توصيه هم می‌کنم.
موفق باشی.

Anonymous Anonymous said...

خوشحالم که دوست داشتی

Post a Comment

<< Home